loading...
کیف مدرسه من
دل سنگ بازدید : 5 پنجشنبه 11 اردیبهشت 1393 نظرات (0)

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودند،ناگهان لبخندی بر لبانشان نقش بست،به طوری که دندان هایشان نمایان شد!از ایشان علت خنده را پرسیدند،فرمود:دو نفر از امت من می آیند و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرند؛یکی از آنان می گوید:خدایا!حق مرا از ایشان بگیر!خداوند متعال می فرماید:حق برادرت را بده!عرض می کند:خدایا!از اعمال نیک من چیزی نمانده متاعی دنیوی هم که ندارم.آنگاه صاحب حق می گوید:پروردگارا!حالا که چنین است از گناهان من بر او بار کن!پس از آن اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمود:آن روز،روزی است که مردم احتیاج دارند گناهانشان را کسی حمل کند.خداوند به آن کس که حقش را می خواهد می فرماید:چشمت را برگردان،به سوی بهشت نگاه کن،چه می بینی؟آن وقت سرش را بلند می کند،آنچه را که موجب شگفتی اوست از نعمت های خوب می بیند، عرض می کند:پروردگارا! اینها برای کیست ؟می فرماید:برای کسی است که بهایش را به من بدهد.عرض می کند:چه کسی می تواند بهایش را بپردازد؟می فرماید:تو.می پرسد:چگونه من می توانم ؟می فرماید:به گذشت تو از برادرت.عرض می کند:خدایا! از او گذشتم.بعد از آن،خداوند می فرماید:دست برادر دینی ات را بگیر و وارد بهشت شوید!آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:پرهیزکار باشید و مابین خودتان را اصلاح کنید!

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 84